فخرفروشی تو دوستی داریم مگه؟

من: یک سوال! بازار تهران پوشاک مردونه چی داره؟ می خواستم لباس بخرم ولی گرون نه. می خواستم ارزون باشه.

رفیقم: حاجی! منم هیچی [از خارج] نخریدم. هر چی میومدم دست بذارم ریالی که حساب می کردم اعصابم خرد می شد. رفتم فقط 5 تا پیراهن خریدم دونه ای 800 - 700 هزار تومن!

من: (ایموجی تعجب)

رفیقم: تازه توی حراجی که 30-40 درصد آف خورده خریدم.

من: (ایموجی نگاه بالا)

این رفیقم آدمی است که سالی دو سه بار و هر دفعه سه چهار کشور مختلف سفر می کنه اما همیشه از بی پولی و نداشتن شکوه می کنه! هر بار که پیش همیم، از اعصاب خردی هاش به خاطر دوست دخترش بهم میگه و از چندین رابطه جنسی موازی الانش و قبلنش! اون خیلی خوب میدونه که من نه مثل اون اینقدر پول دارم و نه مثل اون اینقدر رابطه! ولی دائم از خارج رفتن و دوست دخترهاش بهم میگه و بازم می ناله! گاهی فکر می کنم آیا این آدم واقعا دوست واقعی منه که اینقدر احتیاج داره خودشو با این چیزا جلوی من بزرگ نشون بده و فخر بفروشه؟ اگرم این چیزا رو فخر به حساب بیاریم مگه توی دوستی واقعی فخرفروشی وجود داره؟ گاهی هم فکر می کنم براش چون عادیه این چیزا، قصد فخر فروشی نداره! ولی من به خوبی می دونم نیاز داره به این کار! یادمه یک شب اینقدر از روابط موازی و جنسیش برام تعریف می کرد که حالم از ریختش به هم خورد و دوست داشتم از خونم پرتش کنم بیرون! این در حالی بود که کاملا با قیافم بهش نشون داده بودم تمایلی ندارم درباره جزئیات روابط جنسیت بشنوم ولی بازم تکرار می کرد!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
نوشتن واسه من زندگیه... ذهنمو از بی نظمی و آشفتگی و پریشانی خارج میکنه... آرام کننده است برام زمانی که رنج ها به من هجوم میارن... وقتی که سردرگم ام با نوشتن راهم رو بهتر پیدا می کنم... اصراری ندارم تا دیگران نوشته های مرا بخوانند... من می نویسم برای خودم و فقط خودم...
آخرین مطالب
هیاهو
قفل شدم
هزینه ها
گوشی
فخرفروشی تو دوستی داریم مگه؟
تسلسل
فرزند آخر
آب جوش
کروات
پایان سال 97
موضوعات
I (۱)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان