درختان والاتر از سرو

آن سال بود که بارش بارانی از آسمان آغاز شد. گاه سخت می بارید و گاه نم نمک. دو سال و نیم ادامه داشت. جنگل از نابودی حتمی و زودهنگام رهایی یافته بود. باران خاکستر را از برگ های درختان سالم زدوده بود. معدود درختانی بودند که از باران خوب نوشیدند و از هوای تازه خوب تنفس کردند. تنه هاشان تنومند، شاخه هاشان سخت، برگ هاشان فزون و قامتشان والاتر از سرو. شده بودند نماد آن جنگل. وقتی بر بالای این درختان می روم، از بسیار دور جنگل هایی معدود را می بینم که تمامی درختانشان والاتر از سرو اند. درختان سوخته ندارند. دائم از باران نوشیده اند.  افسوس در این جنگل بخش عظیمی سوخته. بخشی هنوز سبز و پربار است.

ادامه مطلب ۰ نظر
نوشتن واسه من زندگیه... ذهنمو از بی نظمی و آشفتگی و پریشانی خارج میکنه... آرام کننده است برام زمانی که رنج ها به من هجوم میارن... وقتی که سردرگم ام با نوشتن راهم رو بهتر پیدا می کنم... اصراری ندارم تا دیگران نوشته های مرا بخوانند... من می نویسم برای خودم و فقط خودم...
آخرین مطالب
هیاهو
قفل شدم
هزینه ها
گوشی
فخرفروشی تو دوستی داریم مگه؟
تسلسل
فرزند آخر
آب جوش
کروات
پایان سال 97
موضوعات
I (۱)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان