داشتم عبارت "فرهنگ آمریکایی" را گوگل می کردم که به این وبلاگ برخوردم. در حقیقت جست و جوی این عبارت از اونجا ناشی شد که علاقه بسیاری به دانستن شیوه فکر، زندگی و آداب جوامع غیر خودی دارم. علاقه زیادی به ورود به فضاهای جدید و تفکرات و عادات دیگران دارم. مطالب خیلی خوبی داشت. بوکمارکش کردم. در یکی از پست هایش توصیه کرده بود که حتما بنویسید. بارها تصمیم گرفتم که بنویسم و نوشتم ولی ادامه نیافت. البته نه در وبلاگ بلکه بر روی کاغذ یا ورد! اما این بار تصمیم گرفتم در وبلاگی که قبلا برای هدفی دیگر درستش کرده بودم، بنویسم. پست ابتدایی را هم برای تبرک وبلاگ باقی گذاشتم. فعلا تصمیم ندارم اسمم را در وبلاگ نمایان کنم. این ها دل نوشته هاییست که تا سالیان آتی بیایم و حالات خودم را باز ببینم و تجدید خاطرات شود. آرزو دارم طوری بگذرانم این دوران را تا در آینده به گذشته ام غبطه خورم و یادآوری خاطرات گذشته برایم شیرین باشد نه تلخ. می خواهم مهارت نوشتنم (بهتر بگویم سلاح نوشتنم) را تقویت کنم.
نزدیک سه بامداد است و ساعت 8.15 کلاس مدارهای مخابراتی شروع می شود. باید زود تر بخوابم. اگر چه قرار بود (خیلی قرار بود!) زودهنگام بخوابم و زود هنگام بیدارم شوم اما ... از ابتدای ترم یک ماهی می گذرد و هنوز مطالعه دروس ترم را جدی آغاز نکردم. دارد دیر می شود. در این ترم دو درس لذت بخش دارم. درس تکنیک پالس آن هم با زیبایی تدریس دکتر صابری و درس مدار مخابراتی به خاطر مطالب جدید و زیبایش. بس است. باید خوابید.