درختان والاتر از سرو

حدودا نه ساله بودم که اولین آتش، درونم افروخته شد. سن کمی است. آتشی که جسم و ذهنم را آب می کرد. آتشی که اعماق جنگل ها را می سوزاند و کسی هم خبر نداشت. جنگلی که پر بود از درختانی نوپا با برگ هایی نازک، لطیف و تازه روییده. درختانی که باید در بهارشان، تنه شان تنومند، شاخه هاشان پربار، شکوفه هاشان رنگارنگ و قدشان والا می بود، بدون گذران بهار و تابستان و پاییز سوختند. نه از سردی زمستان بلکه از گدازه های آتش. و کسی هم خبر نداشت. از درختی به درخت دیگر. تا شش سال بعد بسیاری از درختان نوپا را سوزاند و ذغالشان کرد و دود و خاکسترش را بر درختان دیگر نشاند.

آن سال بود که بارش بارانی از آسمان آغاز شد. گاه سخت می بارید و گاه نم نمک. دو سال و نیم ادامه داشت. جنگل از نابودی حتمی و زودهنگام رهایی یافته بود. باران خاکستر را از برگ های درختان سالم زدوده بود. معدود درختانی بودند که از باران خوب نوشیدند و از هوای تازه خوب تنفس کردند. تنه هاشان تنومند، شاخه هاشان سخت، برگ هاشان فزون و قامتشان والاتر از سرو. شده بودند نماد آن جنگل. وقتی بر بالای این درختان می روم، از بسیار دور جنگل هایی معدود را می بینم که تمامی درختانشان والاتر از سرو اند. درختان سوخته ندارند. دائم از باران نوشیده اند.  افسوس در این جنگل بخش عظیمی سوخته. بخشی هنوز سبز و پربار است.

آتش هنوز زیر خاکستر ها کمین کرده بود. کسی هم خبر نداشت. کافی است باران قطع شود و شاخه ای روی خاکستر ها بیفتد. اما شد آن چه نباید می شد. شروع شد دوباره آن درد ها و سوختن ها. خاکستر ها و دود ها. آتش و سیاهی درختان. این بار شدید تر. با شتاب بیشتر. پنج و نیم سال است که دارد آتش می زد و می سوزاند سرمایه های این جنگل را. باروری هایش را. و باز هم کسی خبر نداشت و ندارد. گرچه درختان والاتر از سرو من کم اند. گرچه خاکستر برگ هایشان را دوباره پوشانیده ولی دل به آن ها خوش است.

نظاره گر جنگل های دیگر این مناطق ام. برخی سوخته اند و نابود گشته. برخی همچنان در حال سوختن و سوزاندن دیگر جنگل ها.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
نوشتن واسه من زندگیه... ذهنمو از بی نظمی و آشفتگی و پریشانی خارج میکنه... آرام کننده است برام زمانی که رنج ها به من هجوم میارن... وقتی که سردرگم ام با نوشتن راهم رو بهتر پیدا می کنم... اصراری ندارم تا دیگران نوشته های مرا بخوانند... من می نویسم برای خودم و فقط خودم...
آخرین مطالب
هیاهو
قفل شدم
هزینه ها
گوشی
فخرفروشی تو دوستی داریم مگه؟
تسلسل
فرزند آخر
آب جوش
کروات
پایان سال 97
موضوعات
I (۱)
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان